نقدم لكم كلمات قصيدة يبني علي الرادود محمد باقر الخاقاني مكتوبة كاملة
تحميل كلمات قصيدة يبني علي محمد باقر الخاقاني, كلمات قصيدة يبني علي محمد باقر الخاقاني مكتوبة

يبني علي محمد باقر الخاقاني,يبني علي محمد باقر الخاقاني ستوري,يبني علي محمد باقر الخاقاني حالات واتس,يبني علي محمد باقر الخاقاني مكتوبه,يا ابني علي محمد باقر الخاقاني
قصيدة: يبني علي
اداء: محمد باقر الخالقاني
كلمات: ابو محمد الزبيدي
-------
يبني علي يا غرام و شوگي
و احزاني يبني علي يا جمال عيوني و وجداني يبني علي
يبني علي يا غرام و شوگي
و احزاني يبني علي يا جمال عيوني و وجداني يبني علي
يوليدي من ظهر المهر كدامي شاله
ما بيني و بين الشمس و المح جماله
صورة غرامي على ثره توزع خياله
لا تمشي سبح لك گلب عايش وصاله
غصنك حياتي لوضمه هدداه
هاك اخذ عيني العطش كلبك نده
روحي و دليلي و عيني الك فده
يبني علي
غصنك عطش وانا اعطش خاطري
شلون أكدر انسى جمالك يكبري
صورة شبابك يكحلة ناظري
يبني علي
يبني علي كحل جمال عيونك
بيني علي
راح اضلن بس جرح من دونك
يبني علي يا غرام و شوگي
و احزاني يبني علي يا جمال عيوني و وجداني يبني علي
--------
يوليدي من ظهر المهر
كدامي شالهه
ما بيني وبين الشمس
والمح جمالهه صورة غرامي عله ثرهه
توزع خيالك لا تمشي سباحلك كلب
عاشك وصلاك
غصنك حياتي نوظمهه هدده
هاك اخذ عيني العطش كلبك نده
نوحي و دليلي وعيني لك فدهه
غصنك عطش وانا اعطش خاطري
شلون اكدر انسه جمالك يكبري
صورة شبابك يكحلك ناظري
يبني علي كحل عيوني جمال عيونك
يبني علي راح اضلن بس جرح من دونك
يبني علي يا غرامي و شوكي و احزاني
------------
من عينك تبدهه الصبر
من شفتك تريد ماي وخيم يم النهر
يالاكبر بعيد بس جملت الماي
والجلمه شتفيد واني ويماي العلكمي
ميتهه المواعيد يبني حسنك تغيرت
جنهه بعذابي يكربله ما جرت
وردهه عطش وعيني دمع جرت
يبني علي
وين جمالك حبيبي الهاشمي
وجهك يريه ضلام مخيمي
ورد المحبه يطولك ينتمي
يبني علي
يبني علي خصنك اخضر
عوددهم ناسك يبني علي
يصير يابس مو عوايد ياسك
يبني علي يا غرامي و شوكي و احزاني يبني علي يا جمال عيونك و وجدانيّ
-----------
فيض الحنان لشوفتك لو صار الفراك²
تحلت رمش عين العلي ومن عيني تنباك
تمشونهه نبض كلبي يدك الحان الاشواك
راح اعطش لوجهك واضل لعيونك اشتاگ
تغيب المحاسن يا علي بالحرب
وانت بجمالك تگطع اصعب درب
بيش انا اودعك يا كلب
يبني علي
رايح ورد علي يبني من ترد عين الخليقه
جمالك ينحسد ترجع عطش ذابل بيك الورد
يبني علي
شلون شفافك ذبلانهه واني عيني لشوفتك عطشانهه
طولك بساتين العشك والكلبي مزروف
عشرينك بعيني غصن من كلبي مكطوع
راح اوكف بدرب الصبر واحلينك ضلوع
لاترس سواجين محبتك من فيض الدموع
ارجعلي يبني واكلك يا هله
بيك شحلاتهه شملنهه بكربلاء
عين الفواطم غيرك ماحلهه
يبني علي حروف المحبهه
يالاكبر شملتك بس تمشي يبني تبين خلتك
شلون بدمعتي واشوفن ليلتك
يبني علي شلون اضم دمعتي عن ليله
من ارد حيلي فاكد حيليه يبني علي
يبني يا غرامي و شوكي و احزاني يبني علي يا جمال عيونك وجداني يبني علي
---------
تانيني يا روح العشك
مو هينه و تروح
ارحم كلب ليله اليون و يسولف جروح
يم باب الميخم دمع من امك يفور
ومن شافتك فوك المهر ضلت بلا روح
ليله بخيمهه تسولفلك عُمر شفات منيه
لمن شافت مهر ناوهه على حومهه زلمهه بكل كتر
يبني علي
ياطف كلبهه عليك تكطعت
تسددت خيمهه عليهه وفرعت²
يا ربي ابني اريدهه شكد دعت²
يبني علي
يبني علي
يا سلام عينهه وناظرهه
روح لامك منكسر خاطرهه
يبني علي
كلمات قصيدة يبني علي محمد باقر الخاقاني بالفارسية
این بر من، عشق من و عشق من ساخته می شود
و غصه هایم بر من می سازند ای زیبایی چشمانم و احساساتم بر من می سازند
این بر من، عشق من و عشق من ساخته می شود
و غصه هایم بر من می سازند ای زیبایی چشمانم و احساساتم بر من می سازند
یولیدی از پشت جهیزیه کدمی شالح
آنچه بین من و خورشید و زیبایی آن است
تصویر عاشقانه در مسیر تخیل او را توزیع می کند
راه نرو، تو را جلال بده، سگ زنده و تالار
شاخه تو جان من است، اگر بغلش کردی تهدیدش کن
اینجا چشم تشنه ام را گرفتی شبنم سگت
روح من، راهنمای من، و چشمان من برای توست
علی می سازد
شاخه تو تشنه است و من تشنه عقلم
چگونه می توانم زیبایی تو را در بزرگ شدن فراموش کنم؟
تصویر جوانی تو به من خیره می شود
علی می سازد
علی کهل زیبایی چشمان تو را می سازد
بنی علی
من می مانم، اما زخم بی تو
این بر من، عشق من و عشق من ساخته می شود
و غصه هایم بر من می سازند ای زیبایی چشمانم و احساساتم بر من می سازند
--------
یولیدی از پشت پونی
چه مدت است؟
آنچه بین من و خورشید است
زیبایی او به تصویر گرمی اشاره داشت، شاید ثروت او
تخیل خود را پخش کنید، با سگ راه نروید
زندگی کن و دعا کن
شاخه شما جان من است، ما آن را سازماندهی خواهیم کرد، آن را تهدید کنید
اینجا چشم تشنه ام را گرفتی شبنم سگت
نوح، راهنمای من، و چشمان من برای توست
شاخه تو تشنه است و من تشنه عقلم
چگونه می توانم دلتنگ زیبایی تو برای بزرگ شدن باشم؟
عکس دوران جوانی تو را شبیه من می کند
بر روی خط چشم، زیبایی چشمان شما ساخته می شود
بساز من به بیراهه خواهم رفت، اما بدون تو زخم
بر من، عشق من، خارها، و غم های من بنا می شود
------------
از چشمانت به او صبر نشان بده
از لبانت مای و رودخانه کمپ یام می خواهی
عالکبر فر بس آب شتر
و ژل استودید و من و مای الکمی
قرارهای مرده حس تغییر را در شما ایجاد می کند
بهشت با عذاب من اکربله چه شد
و پاسخ او تشنگی است و چشمانم اشک ریخت
علی می سازد
زیبای تو کجاست هاشمی عزیزم؟
چهره تو تاریکی اردوگاه من را به او نشان می دهد
گل های رز عشق از دیرباز متعلق به شماست
علی می سازد
روی گونه های سبز شما بنا می شود
به آنها قول می دهم گوشه نشینی که روی من بنا کند
پوسته می شود نه آواید یاسک
بر من بنا می کند، ای عشق من، خارهای من، و غم های من، بر من بنا می کند، ای زیبایی چشمان تو و احساسات من
-----------
لبریز از لطافت، اگر وقفه تبدیل به² می شد، تو را می دیدم
مژگان چشم حق تعالی حل شد و از چشمان من عصبانی شدی
تو راه میروی، نبض سگ من، دست تو، خارهای خار
تشنه صورتت خواهم بود و دلم برای چشمانت تنگ خواهد شد
ای علی در جنگ فضائل غایب است
و تو با زیبایی خود از سخت ترین مسیر عبور می کنی
بیش، سگ، خداحافظی می کنم
علی می سازد
رایح پاسخ داد علی از چشم خلق می سازد
به زیبایی تو غبطه می خورند و تشنگی رزهای پژمرده به سوی تو باز می گردد
علی می سازد
چگونه لبهای تو پژمرده شده اند و من تشنه چشمانم
قد تو باغ های لانه است و سگ کاشته است
بیست در چشم من شاخه ای از سگم موتوآ
راه صبر را می ایستم و دنده هایت را شیرین می کنم
سواگن عشق خود را از سیل اشک محافظت نکنید
وادارم کن بسازم و بخورمت حلا
بیک چالثا سملنه کربلا
عین الفواتم غیر تو حلش کن
این بر اساس نامه های عاشقانه است
آآآآالکبر جملتک بس پیاده روی می سازد خلتک را نشان می دهد
چگونه مرا پاره می کنی و شبت را می بینی؟
علی میسازد که چگونه برای شب به اشکهایم می پیوندم
کسی که حقه های من را می خواهد، مطمئن شوید که ترفندهای من بر روی من ساخته می شود
عشق من، خارها و غمهای من بر من می سازند، زیبایی چشمان تو و احساسات من بر من می سازند.
---------
طنینی ای جان لانه ات
آسان نیست و تو برو
سگ شب شب را بیامرز و زخم ها را مرهم کن
یام باب میخام اشک از مامانت میجوشه
تو را دید مهریه کره بی روح ماند
شبی با چادری که التماس می کند یک عمر لب داشته باشی
برای کسانی که مهریه می دیدند، نواح بر اسبش با تمام قوا فشارش می داد
علی می سازد
یعتف سگش بر تو تکتات
چادرش روی او پوشانده شده بود و منشعب شده بود
ای پروردگار من، پسرم، او را می خواهم، او دعا کرده است
علی می سازد
علی می سازد
آه درود، چشمانش و چشمانش
روح مادرت شکسته
علی می سازد
محمد باقر الخاقاني جديد,محمد باقر الخاقاني ليالي الجرح,محمد باقر الخاقاني دنيانا ظلام,محمد باقر الخاقاني شور,محمد باقر الخاقاني استشهاد فاطمة الزهراء,محمد باقر الخاقاني وطن حبك,محمد باقر الخاقاني سر دمعتي,محمد باقر الخاقاني علي الاكبر,محمد باقر الخاقاني واسي الظعن,محمد باقر الخاقاني يا ابا عبد الله,محمد باقر الخاقاني يا اهل العالم,محمد باقر الخاقاني ياليالي الجروح,محمد باقر الخاقاني يبني علي,محمد باقر الخاقاني ياهلي هذا ظعنكم